به نظر شما بیشترین ارجاع در تاریخ علم برای کدام مقاله است؟ یا حداقل موضوعش چیست؟ قبل از آن‌که موضوعش را بگوییم، بدانید مقاله‌ای است که چنان با اختلاف پیش‌تاز بوده که احتمالاً کمتر مقاله‌ای به گردش برسد. مقاله‌ای برای سال ۱۹۵۱ با عنوان Protein Measurement with the Folin Phenol Reagent  که با حدود ۳۵۶۰۰۰ ارجاع، با اختلاف صد هزار عددی از مقالهٔ دوم، در جایگاه نخست قرار گرفته است.

اما با این مقاله سخت است که شما را به تعریف سیستم علاقه‌مند بکنیم. پس اجازه بدهید به سراغ مقاله‌ای دیگر برویم. مقاله‌ای که در سرزمین وسیع سرطان، با این همه تحقیق  که تعدادشان روزافزون است، در حد جستجوی ما به نظر می‌آید بیشترین ارجاع به آن است. از آن عجیب‌تر این که به نظر دومین مقاله‌ی پرارجاع در دنیای سرطان نیز از نویسنده‌های همین مقالهٔ نخست است.

داگلاس هاناهان (Douglas Hanahan) و رابرت واینبرگ (Robert Weinberg)، در سال ۲۰۰۰ مقاله‌ای با عنوان Hallmarks of Cancer در مجله‌ی Cell چاپ کردند که تا تاریخ نوشتن این متن (سال ۲۰۲۵)، حدود ۴۵۰۰۰ ارجاع به آن داده شده است.

یازده سال بعد، به نوعی در ادامهٔ مقالهٔ فوق، Hallmarks of Cancer: The Next Generation را نوشتند که تاکنون حدود ۸۲۰۰۰ ارجاع دارد. برای این‌که بدانیم این عدد چقدر زیاد است، مقایسه‌اش کنیم با دهمین مقالهٔ پر ارجاع در جهان که مربوط به دنیای فیزیک بوده و حدود ۹۳۰۰۰ ارجاع دارد.

اما این مقدمهٔ به ظاهر نامربوط چه ربطی به تعریف سیستم و تفکر سیستمی دارد؟ به سراغ قسمتی بی‌نظیر از مقالهٔ هاناهان و واینبرگ برویم:

در حالی که خودمختاری در رشد و تقسیم در سلول‌های سرطانی از نظر مفهومی راضی‌کننده است، اما این نگاه بیش از حد ساده‌انگارانه خواهد بود. ما تا کنون، رشد تومور را با تمرکز بر سلول‌های سرطانی که از نظر ژنتیکی دچار اختلال شده‌اند، بررسی کرده‌ایم. اما اکنون روشن شده است که از دست رفتن تنظیم رشد در یک تومور تنها زمانی به شکل کامل قابل توضیح است که نقش دیگر سلول‌های حاضر در بافت سرطانی را – یعنی سلول‌هایی مانند فیبروبلاست‌ها و سلول‌های اندوتلیال که ظاهراً طبیعی‌اند – درک کنیم؛ سلول‌هایی که باید نقش کلیدی در تحریک تکثیر سلول‌های توموری ایفا کنند.

حوزه تحقیقات سرطان عمدتاً تحت تأثیر نگاه تقلیل‌گرایانه (reductionism) بر سلول‌های سرطانی و ژن‌های درون آن‌ها بوده است. تمرکزی که منجر به تولید حجم عظیمی از دانش شده است.

با نگاه به آینده، باور داریم که پیشرفت‌های مهم جدید از این نگرش حاصل خواهد شد که تومورها به عنوان بافت‌هایی پیچیده تلقی شوند که در آن سلول‌های سرطانی جهش‌یافته، سلول‌های طبیعی را به خدمت گرفته و آن‌ها را برای همکاری فعال به نفع خود منحرف ساخته‌اند. تعامل بین سلول‌های بدخیم و این همدستان پشتیبان، برای درک پاتوژنز سرطان و توسعه درمان‌های نوین و مؤثر، حیاتی خواهد بود.

چقدر نیاز به نگاه سیستمی را این دو نفر به زیبایی توضیح داده‌اند. تفکر سیستمی قرار است دقیقاً همین نگاه را تقویت بکند. نگاهی که به جای دیدن فقط یک جزء (در مثال فوق فقط دیدن سلول سرطانی)، ما را تشویق به دیدن کل سیستم و روابط بین اجزای موجود در سیستم نیز می‌کند.

تعریف سیستم

از همین توضیحات مشخص است که قاعدتاً سیستم بیش از یک جزء دارد که از روابط سخن می‌گوییم.

ریشهٔ کلمهٔ سیستم نیز ما را به این سمت راهنمایی می‌کند. این کلمه ریشهٔ یونانی (sunistánai) دارد که معنای آن «to cause to stand together»، یعنی «باعثِ کنار هم ماندن»، است. از تعریف نیز مشخص می‌شود که سیستم یک عضو نیست؛ بلکه سیستم مجموعه‌ای از عناصر بوده که با هم ارتباط دارند و بر هم اثر می‌گذارند.

با این مقدمه از ریشه کلمه سیستم، در حد مورد نیاز ما، می‌توانیم تعریف سیستم را از لودویگ فون برتالانفی (Bertalanffy)، زیست‌شناس و نویسنده‌ی کتاب General Systems Theory و متفکر این حوزه، بخوانیم و از آن استفاده بکنیم:

سیستم، مجموعه‌ای از عناصر بوده که با هم ارتباط دارند و بر هم اثر می‌گذارند و برای رسیدن به هدف سیستم، با هم تعامل می‌کنند؛ حاصل تعامل این اجزاء، فراتر از مجموع عملکرد تک تک آن‌ها است.

قبل از این‌که تعریف را بازتر بکنیم، واضح است که در مورد بیمار و سیستم سلامت، ما می‌توانیم از سطح مولکولی و سلولی تا سطح کلان و کشوری این نگاه را داشته باشیم. برای این‌که ذهن‌مان منظم‌تر بشود، بدانیم که آکادمی ملی مهندسی و آکادمی ملی پزشکی، حداقل چهار کلان‌سیستم در سیستم سلامت تعریف کرده‌اند:

  • بیمار
  • تیم مراقبت که شامل خانواده و افراد مهم دیگر برای بیمار و کادر درمان است.
  • سازمانی که در آن مراقبت داده می‌شود: زیرساخت‌ها و منابع بیمارستان، کلینیک‌ها، مراکز مراقب در منزل و …
  • محیط: رگولاتوری (تنظیم‌گری)، بازار و سیاست‌گذاری

چهار کلان‌سیستم فوق با هم ارتباط دارند و تفکر سیستمی اساس درک روابط متقابل در هر کدام از این سطوح فوق و هم‌چنین بین سطوح فوق است. با نگاه به این چهار کلان‌سیستم، آن‌چه که در ادامه گفته می‌شود، برای تمرین داشتن نگاه سیستمی در هر کدام از این سطوح است.

این سطوح بر یکدیگر اثر می‌گذارند و برای طبابت مبتنی بر سیستم‌ (systems-based practice) یا طبابت سیستمی به درک هر چهار سطح فوق نیاز داریم.

طبابت سیستمی میوهٔ تفکر سیستمی است

همان سال ۱۹۹۹ که «اشتباه کردن انسانی است» منتشر شد، ACGME شش توانمندی مرکزی را معرفی کرد که یکی از آن‌ها طبابت سیستمی (systems-based practice) بود.

با توجه به خرده‌توانمندی‌هایی که ACGME برای طبابت سیستمی تعریف کرده (امنیت بیمار و ارتقای کیفیت، هدایت سیستم به سمت مراقبت بیمار-محور و نقش پزشک در سیستم سلامت)، به نظر می‌رسد که هدف ترویج نگاه سیستمی در سطوح کلان را دنبال می‌کند. هر چند اگر در این نگاه عمیق بشویم، به دیگر قسمت‌ها مثل درک مکانیسم‌های پاتوفیزیولوژی نیز سرریز خواهد کرد.

از آن‌جایی که یک توانمندی مرکزی دیگر (یعنی practice-based learning) گاهی با systems-based practice اشتباه گرفته می‌شود، در همین‌جا بهتر است به تفاوت این دو نیز بپردازیم.

تشبیه «دهکده» و «آینه» برای نشان دادن این تفاوت به کار می‌رود. طبابت سیستمی به یک «دهکده‌» تشبیه شده که پزشک در آن‌جا در کنار افراد دیگر مشغول به طبابت است؛ اما practice-based learning را به یک «آینه» تشبیه کرده‌اند که فرد در مقابل خود نگاه داشته تا بتواند خود را در آن ببیند و طبابت خود را ثبت و ارزیابی کند و آن را بهبود ببخشد.

این تفاوت را با دو سؤال مجزا ولی مربوط زیر نیز می‌توانیم نشان بدهیم:

  • دغدغه‌ی practice-based learning این است: من چطور می‌توانم مراقبت از بیمارانم را بهتر کنم؟
  • دغدغه‌ی systems-based practice این است: من چطور می‌توانم سیستم مراقبتی را بهتر کنم؟

به عبارت دیگر، اگر یک پزشک بخواهد فردی مؤثر در سیستم مراقبتی فعلی جهان باشد و مراقبت از بیماران را بتواند به درستی انجام بدهد، نیازمند است که نگاهش از تک‌بیمارها فراتر رفته و به کل سیستم مراقبتی بیندیشد و بتواند روابط متقابل در این سیستم به‌هم‌پیوسته‌ی مراقبتی را ببیند ( و باز هم تأکید می‌کنیم که تصور نکنیم که تفکر سیستمی را فقط در این سطح می‌توان به کار گرفت).

پس طبابت سیستمی نیازمند تفکر سیستمی بوده و منظور از تفکر سیستمی، توانایی تحلیل یک سیستم به شکل یک کل (در برابر نگاه تقلیل‌گرا) است. تفکر سیستمی در مورد درک کردن وجود سیستم به معنای واقعی آن، به کارگیری قوانین حاکم بر سیستم‌ها و دیدن تعاملات بین اجزا در سطوح مختلف است.

در نوشته‌ی بعدی، به سراغ ویژگی‌های سیستم‌ها می‌رویم. خواندن و دانستن آن‌ها قرار نیست از ما یک متفکر سیستمی بسازد. بلکه مصداق‌یابی این ویژگی‌ها در سیستم سلامت است که ذهن ما را برای متفکر سیستمی شدن، تقویت می‌کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

برای نوشتن دیدگاه باید وارد شوید.