از ناتیلوس که زیر دریایی ژول ورن برای رفتن به بیست هزار فرسنگ زیر دریا بود، صحبت نمی‌کنیم. خود ناتیلوس را می‌گوییم. ناتیلوسی که تقریباً پانصد میلیون سال قدمتش از انسان بیشتر است – آن‌قدر که به آن فسیل زنده می‌گویند. دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، از صدف ناتیلوس. حتی اگر خود ناتیلوس را نشناسید، حتماً این شکل مارپیچی زیبا برای شما آشناست.

گلدبرگر در کتاب کم‌نظیر خود (Becoming a Consummate Clinician) از استعارهٔ صدف ناتیلوس به عنوان یک استراتژی برای بهتر فهمیدن مراحل یادگیری عمیق استفاده کرده است: استراتژی یادگیری مارپیچی یا لایه‌لایه (مرحله‌ای).

به صدف ناتیلوس دقت کنید. به درونی‌ترین لایه‌ی آن. همان که از همه‌ی لایه‌ها کوچک‌تر است. ناتیلوس کوچک که چشم به جهان می‌گشاید، اول از همه آن را می‌سازد و در آن قرار دارد. بزرگ‌تر که می‌شود و به صدف بزرگ‌تری احتیاج خواهد داشت، یک لایهٔ جدید و بزرگتر ساخته و به آن می‌رود.

این کار را حدود ۳۰ مرتبه در طول زندگی‌اش تکرار می‌کند. هر بار یک لایهٔ بزرگتر، روی لایهٔ قبلی، ساخته می‌شود. یک کم رشد اما پیوسته، یک رشد تدریجی در طی یک عمر بیست ساله، برای یک جانور کوچک که حدود ۲۰ سانتی‌متر است.

یادگیری عمیق نیز همینطور است. برای اکثر انسان‌ها، چه بار اول و چه حتی پنجمین دور مطالعه‌ی یک مبحث، برای تسلط بر آن موضوع کافی نیست. حتی اگر کافی هم باشد، اطلاعات جدیدی معمولاً از راه می‌رسند که قبلی‌ها راه نقض می‌کنند. حرف دیوید سکت را به خاطر بیاورید.

با این‌که ما دلمان می‌خواهد مطالب جدید را بخوانیم و یک بار برای همیشه پرونده‌شان را ببندیم – شبیه به فاگوسیتوز کردن – این رویکرد معمولاً باعث ناامیدی و سردرگمی می‌شود. این شکلی، صرفاً ذهن‌مان انگار از بلعیدن یک مطلب بزرگ باد کرده است و نه این‌که واقعاً آن را فهمیده و جذب کرده باشیم. همانند گاز که باعث دیستانسیون موقت شکم می‌شود، این مطلب نیز کم کم از ذهن خارج خواهد شد.

اما یک راه جایگزین این است که به‌جای بلعیدن یکباره‌ی مطالب، آن‌ها را در یک حرکت مارپیچی و دایره‌وار بچینیم – درست مانند منحنی‌های مارپیچی صدف ناتیلوس. با هر دور جدید از این مارپیچ، می‌توانیم اطلاعات بیشتری اضافه کرده و از خانهٔ کوچک قبلی خارج شده و به خانهٔ بزرگتر برویم.

مثلاً وقتی در مورد عکس قفسهٔ سینه می‌خوانیم، شاید در خانهٔ اول فقط چند بیماری مهم را بگذاریم. در دور دوم، دایرهٔ گسترده‌تری از اطلاعات را به آن اضافه می‌کنیم و در دور سوم، یک قوس دیگر را می‌پیماییم که همهٔ آموخته‌های قبلی را در بر می‌گیرد.

به تدریج یک فضای دانشی غنی‌تر و کامل‌تر خواهیم ساخت. فضایی که به آن کوچ خواهیم کرد و در آن طبابت می‌کنیم. فضایی که روی تمام لایه‌های قبلی ساخته شده و آن‌ها را در بر گرفته است. فراموش نکنیم که در دور اول و دوم نیست که این فضا به دست می‌آی. ناتیلوس هم تقریباً سی دور می‌پیماید.

احتمالاً اکنون برایتان مشخص شده که روش ناتیلوس، همان ذهنیت رشد است که آن را در قالب یک صدف مارپیچی تجسم کرده‌ایم. هر بار که رشد می‌کنیم، کمی بزرگ‌تر می‌شویم. سپس نقطه‌ای می‌رسد که خانهٔ فعلی کوچک است. دوباره زحمت خانه ساختن را به دوش می‌کشیم و خانه‌ای بزرگ‌تر می‌سازیم. ناتیلوس با فرایند رشد تدریجی آشنا است. ما نیز باید همین‌طور بشویم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

برای نوشتن دیدگاه باید وارد شوید.