در تاریخچهی ساخت دستگاه، داستان گالوانی و ماتئوچی و مولر و والر را مرور کردیم و اکنون میرسیم به آینتهوون.
ویلم آینتهوون (Willem Einthoven) در سال ۱۸۶۰ به دنیا آمد. پزشک و فیزیولوژیست هلندی که با الهام از کارهای والر، این مسیر را به پیش برد. او نخستین کسی بود که واژهی الکتروکاردیوگرافی Electrocardiography یا همان ECG را استفاده کرد.
آینتهوون بود که دستگاه الکتروکاردیوگرافی با ۳ لید را ساخت و او را میتوان پدر الکتروکاردیوگرافی دانست – هر چند که نباید بزرگانی را که روی شانههای آنها ایستاده بود، فراموش کنیم (لید را در نوشتههای بعدی برایت تعریف خواهم کرد).
سه سال قبل از مرگش (سال ۱۹۲۴)، به خاطر این اختراع به او جایزهی نوبل پزشکی و فیزیولوژی را دادند.
نقش او در این مسیر اینقدر با ارزش است که باید نوشتهای مجزا – هر چند کوتاه – داشته باشد.
آینتهوون نیز همانند والر، در ابتدا از Capillary Electrometer استفاده کرد. این دستگاه نیز (مثل گالوانومتر) برای اندازهگیری جریانهای الکتریکی کوچک است.
آینتهوون، تغییراتی در دستگاه والر داد و آن را دوباره تنظیم کرد و توانست فعالیت الکتریکی قلب را با پنج جزء نشان بدهد. این پنج مورد، حاصل انحرافِ قلم دستگاه (Deflection) از خط پایه، بودند.
این پنج انحراف را A و B و C و D و E نامید (+).
این موجها نیاز به یک تصحیح داشتند (Correction) و این به خاطر طرز کار دستگاه Capillary Electrometer بود. تصحیح ریاضی را انجام داد و نتیجهاش این شد که این پنج جزء را به شکل امروزی میبینیم.
به خاطر سنتی که دکارت بنا نهاده بود، آنها را با حروفهای انتهایی الفبا، نامگذاری کرد. این شد که نامشان به P و Q و R و S و T تغییر پیدا کرد.
او نام Electrocardiogram را برای این انحرافهای موجی شکل انتخاب کرد و آن نام را در سال ۱۸۹۳ در گردهمایی پزشکان هلندی (Dutch Medical Meeting) به کار برد.
هشت سال بعد، آینتهوون گالوانومتری ساخت که بسیار حساس بود و از این به بعد، به جای Capillary Electrometer از گالوانومتر جدید در دستگاهش استفاده کرد.
دستگاه جدید آینتهوون، یک مشکل کوچک داشت. وزن آن حدود ۶۰۰ پوند بود (۲۷۰ کیلوگرم).
البته وزن دستگاه، تنها مشکلش نبود. اما در آن لحظه، متوجه آن مشکل دوم نشده بودند.
برای بررسی مشکل دوم باید بدانی که دستگاهی که والر ساخته بود، پنج الکترود داشت. یک الکترود به چهار دست و پا وصل میکرد و آخری را درون دهان میگذاشت.
آینتهوون، آن را تغییر داد. الکترودِ پای راست و الکترود دهانی را حذف کرد.
سه الکترود باقی ماند: الکترود وصل شده به دست چپ، وصل شده به دست راست و وصل شده به پای چپ.
این سوال مطرح میشود که چرا؟ چرا میخواست از سه الکترود استفاده کند؟ مگر دو الکترود برای ثبت جریان کافی نبود؟
البته. کافی است. برای ثبت جریان، دو الکترود هم کافی است.
در نوشتههای بعدی از این موضوع میگوییم که چرا والر از ۵ الکترود و آینتهوون از ۳ الکترود استفاده کرد.
فعلا این قسمت را با گوگل دودلِ آینتهوون تمام میکنیم. آن را گوگل به مناسبت تولد ۱۵۹ سالگی آینتهوون ساخته بود (سال ۲۰۱۹).
دقت کارشان تحسینبرانگیز است. از بزرگی دستگاه تا الکترودهای استوانهای که دست و پای فرد در آن خیس داده میشد، در همین دودل نشان داده شده است.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید
سلام، چقدر این مدل درس دادن رو دوست دارم. چقدر واضح و دوست داشتنی نوشتین.
چند ماهه تصمیم گرفتم قبل از شروع بخش قلب دوران استاژری، ECG رو یاد بگیرم ولی هرچی تلاش کردم نشد. حالا متوجه شدم چون پایه رو بلد نبودم.
بیصبرانه منتظرم ادامهی درسهای مدرسهی پزشکی رو بخونم ??☺️.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید
سلام آقای قربانی واقعا عالی بود ، دمتون گرم?
تمام قسمت هایی ک تا الان برای نوار قلب نوشته بودین رو خوندم و خیلی جالب و جذاب مطالب رو توضیح داده بودین ?من انشالله شنبه امتحان فیزیولوژی قلب دارم ? بین درس خوندنم وقتی خسته میشم میام مطالب مدرسه پزشکی رو میخونم تا سر حال بشم ، خیلی خوشحال میشیم اگه ادامه مطالب مربوط به ECG رو برامون بنویسید ، ممنون?
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید
سلام ملیکا جان. خوشحالم که با مطالب ارتباط برقرار کردی. منم کم کم بین بقیهی کارها، مطالب قلب رو هم مینویسم.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید