قسمت قابل توجهی از پزشکی از جنس حل مسئله (problem solving) هست، اینطور نیست؟ به این معنا که ما در نقطهٔ A هستیم و میخواهیم به نقطهٔ B برسیم و حالا میخواهیم راههای رسیدن از A به B را کشف بکنیم.
بیست و چهار سالهای با درد شکم (نقطهٔ A) داریم و میخواهیم به تشخیص صحیح (نقطهٔ B) برسیم. تشخیص دادیم که دیابت دارد (نقطهٔ A) و میخواهیم به اهداف درمانی (نقطهٔ B) برسیم. تفکر سیستمی (systems thinking) عینکی است که به ما کمک میکند فاصلهٔ A تا B را بهتر، دقیقتر، در بستر بزرگتر و با در نظر گرفتن تأثیرات دیگر مسائل روی آن ببینیم.
با نگاه سیستمی، به جای دید تونلی بر یک قسمت، به دنبال ارتباطات، روابط، تعاملات و وابستگیهای متقابل میان اجزایی هستیم که بر مسئلهی مورد نظر ما، تأثیر دارند.
بگذارید با یک مثال پیش برویم.
ساعت ۹ شب است و آقای دکتر نگونبخت، دستیار طب داخلی، یک بیمار جدید را ویزیت میکند. پتاسیم بیمار او ۳/۴ میلیمول/لیتر بوده و او این آزمایش را تکرار میکند. ساعت ۵ صبح با زنگ تلفنش بیدار میشود. از پرستاران بخش هست که میگوید بیمار جدیدی که آمد، دچار آریتمی شده و مشغول احیا هستند و لطفاً سریع به بخش بیاید. نگونبخت بیچاره یاد پتاسیم میافتد و در راه پتاسیم بیمار را بررسی میکند که در آزمایش ۲ صبح ۲/۸ شده است. چرا کسی چیزی به او نگفته بود؟
بیمار بعد از احیای قلبی ریوی برمیگردد اما به خاطر آسیب حین احیا، دچار پنوموتوراکس میشود. صبح فردا، اتند بیمار، دکتر نگونبخت را صدا میزند و او را بازخواست میکند که چرا همان زمان پتاسیم را درمان نکرده است؟ میگوید که به جای تکرار کردن همان موقع باید درمان میگذاشتی. نگونبخت چیزی نمیگوید و سکوت میکند.
شما مشکل را کجا میبینید؟ فکر میکنید تقصیر نگونبخت است؟ تقصیر پرستار است که به او خبر نداد؟ تقصیر آزمایشگاه است که به بخش خبر نداد؟ تقصیر مدیریت بیمارستان که پروتکل مشخصی برای این مواقع ندارد یا اگر پروتکل دارد، بر اجرایش نظارت نمیکند؟
شما به این محتوا دسترسی ندارید
برای مطالعه ادامه این مطلب نیازمند اشتراک ویژه مدرسه پزشکی هستید. خرید اشتراک از طریق صفحه شخصی امکانپذیر است.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید