کدام بیماری انگلی است که بیشترین مرگ و میر را در کل جهان دارد؟ بله، درست می‌گویید، مالاریا. یک بیماری مهم و خطرناک که حداقل ۳ میلیارد نفر در دنیا در مناطقی زندگی می‌کنند که امکان ابتلا به آن وجود دارد. و از آن ترسناک‌تر که میزان مقاومت این انگل به داروهای فعلی، رو به فزونی است.

بدیهی است که در این شرایط به فکر پیش‌گیری بیفتیم و ساده‌ترین راه پیشگیری به نظر شما چیست؟ درست است، نیش نخوریم!

به همین خاطر پشه‌بندهای بزرگ در آفریقا به رایگان توزیع شد. یک راه نسبتاً ارزان برای جلوگیری از یک بیماری پرهزینه. بی‌شک انتظار داریم تعداد موارد ابتلا کاهش پیدا بکند. ما یک مانع فیزیکی در برابر پشه ایجاد کرده‌ایم. در برخی از مناطق نیز نتایج رضایت‌بخشش را دیده بودیم. اما نتیجه نهایی – مخصوصاً در برخی از مناطق آفریقا – نه تنها کمک‌کننده نبود، بلکه ضرر هم وارد کرد.

مردم این منطقه به خاطر مشکلات اقتصادی که داشتند، از تور استفاده‌های دیگری می‌کردند: از تور لباس عروس تا تور ماهیگیری. لباس عروس قاعدتاً ضرر خاصی ندارد؛ اما صید بیش از حد ماهی و مخصوصاً ماهی‌های جوان، منجر به آسیب به اکوسیستم منطقه شد.

شاید بگویید این اتفاق پیش‌بینی‌ناپذیر بود، اما این مسئله برای یک متفکر سیستمی، موضوع تازه‌ای نیست. بارها و بارها مصداق‌هایش را دیده است. مصداق‌های مسئله‌ای که به آن اثر مار کبری (Cobra Effect) یا انگیزانندهٔ انحرافی (Perverse Incentive) می‌گویند؛ زیرا از نخستین توصیف‌هایش وقتی هست که برای کشتن مارهای کبری اضافی در هند جایزه تعیین کردند و نتیجه‌اش پرورش مار در خانه‌ها بود.

تفکر سیستمی در این نقاط است که به کار می‌آید. این نگاه، یک رویکرد در حل مسئله است که «مسئله و مشکل» را در یک سیستم بزرگ‌تر و دینامیک می‌بیند و به ما کمک می‌کند که مداخلات (intervention) بهتر و مؤثرتری را انتخاب بکنیم.

نخستین قدم در این راه، شناختن ویژگی‌های این سیستم دینامیک است. خواندن و دانستن آن‌ها قرار نیست از ما یک متفکر سیستمی بسازد. بلکه مصداق‌یابی این ویژگی‌ها در سیستم سلامت است که ذهن ما را برای متفکر سیستمی شدن، تقویت می‌کند.

هشت ویژگی یک سیستم

قبل از مرور ویژگی‌های کلیدی یک سیستم، خالی از لطف نیست که بدانیم سازمان بهداشت جهانی، سیستم سلامت (The Health System) را این‌گونه تعریف می‌کند: یک سیستم سلامت از سازمان‌ها، افراد و کارهایی شکل گرفته  که هدف اولیه‌شان ارتقا، بازگرداندن یا حفظ سلامتی است. این سیستم و البته اکثر سیستم‌های دیگر  هشت ویژگی کلیدی دارند:

  • خود سازمان‌دهی (self-organizing)
  • غیر خطی (non-linear)
  • همواره در حال تغییرات درونی بودن (constantly changing)
  • افق زمانی (history dependent)
  • مرتبط و به‌هم‌پیوسته (tightly linked)
  • رفتار بر خلاف انتظار (counter-intuitive)
  • تحت تأثیر لوپ‌های فیدبک‌های داخلی (governed by feedback)
  • مقاومت در برابر تغییر بیرونی (resistant to change)

درک این هشت مورد است که ما را در مسیر درک سیستم سلامت قرار می‌دهد. برای نوشتن این قسمت یکی از منابع مهم، گزارش سازمان بهداشت جهانی در مورد تفکر سیستمی بود که مطالعهٔ دو فصل نخست آن برای درک عمیق‌تر در این زمینه، توصیه می‌شود.

خود سازمان‌دهی و مقاومت به تغییر

دینامیک سیستم به شکل خود‌به‌خودی و بدون دخالت از ساختار داخلی یک سیستم به وجود آید. هیچ کدام از اجزا به تنهایی تعیین‌کنندهٔ هویت یک سیستم نیست؛ بلکه تعاملات بین آن‌ها و تعملات سیستم با دیگر سیستم‌ها است که این سازمان‌دهی را مشخص می‌کند. درک این موضوع است که به ما گوشزد می‌کند با دستور و دخالت بیرونی، لزوماً نمی‌توان تغییر مطلوب را ایجاد کرد. تغییر یکی از اجزای سیستم، لزوماً تغییر رفتار مطلوب را ندارد.

مثال دکتر نگون‌بخت را به یاد بیاورید. مقصر دیدن دکتر نگون‌بخت، پرستارها یا آزمایشگاه، این مشکل را حل نخواهد کرد. تغییر یکی از اعضا، لزوماً هدف کل سیستم را تغییر نمی‌دهد. بلکه این مسئله را باید به شکل وسیع‌تر دید.

دقت کنید نمی‌گوییم که نمی‌شود سیستم را تغییر داد، بلکه باید یادمان باشد که نمی‌شود به سادگی نقطه‌ی مناسب مداخله کردن برای تغییر مطلوب را یافت. این‌که یک نفر را مقصر بدانیم، ساده‌سازی بیش از حد موضوع است. ساختار سیستم که رفتار سیستم را مشخص می‌کند و همین ساختار سیستم که منجر به خروجی نامطلوب می‌شود.

گذاشتن موتور بنز روی پراید، کیفیت بنز را به همراه نمی‌آورد – اگر که اصلاً خودرو روشن شود. همان‌طور که تذکر دائمی به دستیاران و حتی جایگزینی آن‌ها با دستیاران دیگر، این خطاها را صفر نمی‌کند.

ترکیب کردن موتور فراری، سیستم تعلیق رولز رویس، ترمزهای بی‌ام‌و، گیربکس پورش و سیستم الکترونیک از مرسدس بنز، به ما یک چارچوب فلزی زیبا می‌دهد که روشن نخواهد شد؛ نه بهترین خودروی جهان. همان‌طور که کنار هم گذاشتن بهترین پزشک، بهترین پرستار، بهترین کارشناس آزمایشگاه، بهترین تجهیزات، بهترین نیروی خدمات و … لزوماً بهترین خروجی بیمارستانی را نخواهد داشت. دینامیک سیستم را باید دید، درک کرد و به آن احترام گذاشت.

ندیدن همین دینامیک است که باعث می‌شود راه‌هایی به ظاهر مطمئن، پاسخ مطلوب نداشته باشند یا حتی پاسخ برعکس بدهند. اگر بگوییم به مادرانی که کودکی با سوء تغذیه دارند پول نقد می‌دهیم تا برای فرزندش غذا بخرد، ممکن است همین‌گونه وضعیت سوء تغذیهٔ کودک را حفظ بکند تا پول داده شده، قطع نشود.

افق زمانی

اثرات کوتاه مدت یک مداخله ممکن است با اثرات بلندمدت آن متفاوت باشند (history dependent). نادیده‌گرفتن افق زمانی، ما را از نگاه سیستمی دور می‌کند. ما این پدیده را در درمان‌های دارویی به خوبی درک می‌کنیم.

مثلاً تجویز کورتیکواستروئید در پریکاردیت حاد، علائم را در کوتاه مدت از بین می‌برد اما در بلندمدت ممکن است شانس عود را بیشتر بکند.

اما اکنون بهتر است این نگاه خود را به سطوح دیگر نیز بیاوریم. مثلاً اثرات سخت‌گیری بیش از حد در تجویز آنتی‌بیوتیک ممکن است در کوتاه مدت تجویزهای ناخواسته را کم بکند، اما در طولانی مدت، مخصوصاً اگر تجویز کم به همراه پاداش باشد، ممکن است به جای محافظت از بیمار، ما را به سمت صیانت از آنتی‌بیوتیک سوق بدهد.

درک روابط علت و معلولی از نگاه تفکر سیستمی

علت و معلول در سیستم‌های پیچیده اغلب از نظر زمان و مکان از یکدیگر فاصله دارند؛ به‌طوری‌که راه‌حل‌هایی که سعی می‌کنند مستقیماً علت خاصی را به یک پیامد خاص نسبت دهند، معمولاً با شکست مواجه می‌شوند.

به همین خاطر است که می‌گوییم سیستم‌ها ممکن است بر خلاف انتظار ما عمل کنند (counter-intuitive)؛ زیرا که روابط در یک سیستم لزوماً خطی نیستند و علاوه بر غیرخطی بودن (non-linearity)، گاهی به علت پیچیدگی لوپ‌های فیدبکی (governed by feedback) و تأثیر گذاشتن فیدبک‌ها، پیش‌بینی‌ناپذیر نیز می‌شوند.

مثال کلاسیک این موضوع در پزشکی، تجویز استروژن پس از یائسگی برای جلوگیری از عوارض قلبی و عروقی بود که اثر برعکس داشت. کمبود استروژن صرفاً یکی از اعضا است و با تغییر در این سیستم به‌شدت پیوسته (tightly-linked) که اعضای آن بر هم همواره اثر گذاشته و ما نمی‌توانیم برای یک مداخله، آن را ساکن تصور بکنیم (constantly changing)، لزوماً خروجی مطلوب از کل سیستم به دست نمی‌آید.

مثال از سطحی دیگر، ربط دادن خطاهای پزشکی به نقص سواد و دانش است؛ اما اکنون متوجه شده‌ایم که تقلیل خطاها به صرف کمبود دانش (knowledge deficit)، ساده‌سازی بیش از حد خواهد بود.

حفظ طبابت سیستمی

تفکر سیستمی ارزش زیادی برای درک بستر (context) قائل بوده و به‌دنبال یافتن ارتباطات میان اجزا، اثرگذاران و فرایندهای درونی یک سیستم است. رویکرد سیستمی تلاش فعالانه برای شناسایی و پیش‌بینی اثرات غیرآشکار مداخله‌ها در طولانی‌مدت – به جای واکنش دادن به آن‌ها پس از آشکار شدن‌شان – دارد.

هم‌چنین رویکرد سیستمی در هنگام مداخله‌های به دنبال نقاط اهرمی می‌گردد – یعنی نقاطی که بتوان با مداخله در آن‌ها، به نتیجه‌ی مطلوب‌مان نزدیک بشویم.

ویژگی‌های گفته شده و رویکرد فوق برای افرادی که در نظام سلامت هستند، ناملموس نیست. اما یک متفکر سیستمی، این رویکرد را به شکل فعالانه، آگاهانه، مستمر و جامع در هنگام تصمیم‌ها و مداخله‌ها اعمال می‌کند. او پیوسته به یاد می‌آورد که:

  • هر قسمت سیستم بر کل سیستم اثر دارد؛
  • هر قسمت، لازم ولی ناکافی برای رسیدن به اهداف کل سیستم است؛
  • اثر هر قسمت بر کل سیستم، حداقل به رابطه آن با یک قسمت دیگر از سیستم وابسته است (اجزا مستقل عمل نمی‌کنند) و دیدن روابط متقابل به جای دیدن روابط خطی علت و معلولی برای درک سیستم ضروری است؛
  • و در نهایت این‌که در یک سیستم تغییر یک فرایند است (و نه یک لحظه) و اثرات مداخله در افق زمان ممکن است عوض شود.

درخت به درخت در برابر جنگل

برای حفظ نگاه سیستمی و قدم برداشتن در مسیر تبدیل شدن به یک متفکر سیستمی، چند مهارت هست که می‌توانیم در خودمان تقویت‌شان بکنیم.

به عنوان نقطهٔ شروع به چند مهارت زیر از کتاب The Thinking in Systems Thinking از بری ریچموند اشاره می‌کنیم. این جدول در گزارش سازمان بهداشت جهانی نیز به عنوان مهارت‌هایی برای تقویت تفکر سیستمی آورده شده است.

سیستم تفکر سیستمی ویژگی‌ها WHO

دیدگاه‌ خود را بنویسید

برای نوشتن دیدگاه باید وارد شوید.