آموزش نوار قلب حلقه‌های گم‌شدهٔ زیادی دارد. یکی از این حلقه‌ها که مورد اغفال قرار می‌گیرد و با فهم عمیق و مفهومی درس‌های بعدی رابطهٔ مستقیم دارد، بحث پتانسیل الکتریکی، جریان، ولتاژ و بیوالکتریسیته است. این‌ها پایه‌ای‌ترین مفاهیم الکتروکاردیوگرافی هستند.

قرار نیست این مفاهیم فیزیک را به صورت کامل توضیح بدهیم و انتظار داشته باشیم در حد یک فیزیکدان آن‌ها را یاد بگیرید. در حدی پیش می‌رویم و عمیق می‌شویم که بتوانید آن‌ها را تعریف کنید، مفهوم آن‌ها را به خوبی درک کنید و بعد از مطالعهٔ مباحث بعدی، آن‌ها را در ارتباط با مفاهیم پایه‌ای مربوط به اخذ و تفسیر نوار قلب یاد بگیرید.

جریانی که زندگی را می‌سازد

به وقتی فکر کنید که ۵ سال داشتید. شاید شما هم هنگام جشن تولدتان، بادکنک را به موهایتان می‌کشیدید و سپس آن را در کنار دیوار نگاه می‌داشتید تا به دیوار بچسبد. به آن چشم می‌دوختید و این پدیده شما را سر ذوق می‌آورد. حتماً سوال‌هایی در ذهنتان رژه می‌رفتند: چرا بادکنک به دیوار می‌چسبد؟ تا کی می‌چسبد؟ مو‌هایم چه کار کردند؟

روزی دیگر، شاید مارمولکی را دیده‌اید که از دیواری صاف در حال بالا رفتن بود؛ آن‌قدر آسان که انگار دارد روی زمین عادی راه می‌رود.

پدیده‌هایی شگفت‌انگیز هستند. آن‌قدر شگفت‌انگیز که سال‌های سال، قبل از ما، افراد مختلفی به دنبال پاسخ پرسش‌های فوق بودند. آن‌ها به جست‌و‌جو و تفکر پرداختند تا جواب را بفهمند و در راستای درک این پدیده یک مدل ذهنی ساختند و با آن جهان‌بینی انسان را توسعه دادند.

در این مدل، مواد دارای خصوصیتی به نام Charge یا بار الکتریکی هستند. قرارداد شد که مواد یا بار مثبت دارند یا بار منفی. هم‌چنین می‌توانند از لحاظ بار، خنثی باشند.

این بارها بر روی هم اثر گذاشته و نیرو وارد می‌کنند. بارهای غیرِهمنام هم‌دیگر را جذب و بارهای همنام یک‌دیگر را دفع می‌کنند.

پدید‌ه‌های زیادی با دخالت بار الکتریکی، در اطراف ما اتفاق می‌افتد. آذرخش، روشنایی لامپ‌ها، چسبیدن بادکنک به دیوار و بالا رفتن مارمولک از دیوار صاف.

اکنون می‌دانیم هنگامی که بادکنک را به موها می‌مالیم، بین بادکنک و مو، این بارهای الکتریکی جابه‌جا می‌شوند و اساس چسبیدن بادکنک به دیوار همین است.

در مدرسه در مورد الکترون‌ها و جریان و نیروی الکتریکی درس‌هایی را فرا گرفتیم. مثلاً فهمیدیم که چرا بادکنک به دیوار می‌چسبد. هم‌چنین یاد گرفتیم که وقتی کلید چراغ را می‌زنیم، حرکت الکترون‌ها است که جریان را به سمت المنت چراغ زردرنگ می‌بَرد.

به حرکت بارهای الکتریکی، Electric Current یا جریان الکتریکی می‌گویند.

وقتی کلید چراغ را می‌زنیم، در سیم‌های مسی که به سوی چراغ می‌روند، الکترون‌ها – که در این‌جا بارهای الکتریکی هستند – مشغول به حرکتی منظم شده و جریان الکتریکی به وجود می‌آید.

بعد‌ها، توانستیم این جهان‌بینی خود را کامل‌تر کنیم. فهمیدیم که جریان، تنها به وسیله‌ی حرکت الکترون‌ها نیست که به وجود می‌آید. یک نوع جریان در بدن ما وجود دارد که باعث فشرده‌شدن قلب‌مان می‌شود و این جریان، به خاطر حرکت یون‌ها است.

شاید شب‌هایی بوده که در سکوت، به صدای قلب خود گوش می‌سپردید و دستتان را بر سینه‌تان می‌گذاشتید تا تپش قلب خود را حس کنید. تپیدن قلب به خاطر نوعی جریان است. شبیه همان جریانی که چراغ را روشن می‌کند؛ ولی نه دقیقاً همان. چراغ را حرکت الکترون‌ها است که روشن می‌کند و قلبتان را حرکت یون‌ها است که به تپش وامی‌دارد.

به این جریان الکتریکی که به خاطرِ حرکت اتم‌ها یا مولکول‌های دارای بار الکتریکی (یون‌ها) در بدن موجودات اتفاق می‌افتد، جریان بیوالکتریکی یا Bioelectric Current می‌گوییم. همان جریانی که زندگی را می‌سازد.

میدان الکتریکی چیست؟

شما به این محتوا دسترسی ندارید

برای مشاهده وارد سایت شوید


ترتیبی که مدرسه‌ پزشکی برای مطالعهٔ مجموعه درس‌ «الکتروکاردیوگرافی پایه» پیشنهاد می‌دهد، به صورت زیر است:

3

پمپ سدیم پتاسیم و پتانسیل غشا و نفوذپذیری انتخابی

4

تاریخچه‌ مختصر ساخت دستگاه نوار قلب

5

آینتهوون | پدر الکتروکاردیوگرافی مدرن

6

دیدگاه‌ خود را بنویسید

برای نوشتن دیدگاه باید وارد شوید.

4 کامنت در نوشته «پتانسیل الکتریکی، جریان، ولتاژ و بیوالکتریسیته»

  1. سلام و وقت بخیر؛
    سوالی که بعد از خواندن این پست در ذهن من ایجاد شد این است که آیا دلیل مشخصی دارد که ما داخل سلول را نقطه یک و خارج را نقطه دو درنظر میگیریم؟ و آیا این فرض برای تمام سلول‌هایی که ما پتانسیل‌ها آن‌ها را در نظر میگیریم صادق است؟

  2. نرگس امتیاز

    چه باحال،فیزیک مزخرف یازدهم رو که نمیدونستم به چه درد میخوره رو هم متوجه شدم و هم برام شیرین شد! ممنونم دکتر

  3. سلام امیر محمد ،
    خیلی خوب بلدی به دیگران آموزش بدی . تو یک معلم واقعی هستی.
    احتمالا این جمله رو بارها از افراد زیادی شنیدی ولی من هم دوست داشتم بهت بگم.

  4. مرسی امیرمحمد
    شاید کمی اغراق باشه اما انگار همین یک درس اون تیکه پازل گمشده ذهن من برای ECGبود همون یه دونه ای که وقتی پیداش میکنی میتونی دنبال بقیه اش رو بگیری و تکمیلش کنی