بیشترین اتم بدن ما را هیدروژن تشکیل می‌دهد. اما آن را نباید با یون هیدروژن اشتباه بگیریم که غلظتش در مایع خارج سلولی، فقط و فقط ۴۰ نانومول/لیتر است.

برای درک کوچکی‌اش، آن را با غلظت یون پتاسیم مقایسه بکنیم که ۴ میلی‌مول/لیتر است.

یک میلیون برابر تفاوت دارند.

اما همین غلظت اندک آن‌قدر اهمیت دارد که برای حفظ یون هیدروژن در یک محدوده‌ی کوچک ۳۵ تا ۴۵ نانومول/لیتر، تعداد قابل توجهی مکانیسم دفاعی وجود دارد.

کارگاه اسید و باز در این مورد است.

قرار است قسمتی از فصل اسید و باز کتاب اصول طب داخلی هریسون را با همدیگر خوانده و جلو برویم.

هم تمرین تکست‌خوانی می‌شود و هم این مبحث سنگین و دشوار را مرور می‌کنیم.

کارگاه در خرداد ماه برگزار می‌شود و شرکت در آن رایگان است.

برای شرکت کردن کافی است صرفاً تمرین این درس را حل کرده و در هفته‌های آتی به این درس سر بزنید که لینک را مشاهده بکنید.

دقت کنید لینک صرفاً برای کسی قابل مشاهده است که تمرین را حل کرده باشد. برای حل تمرین نیز، نیازی به عضو ویژه بودن نیست.

تمرین ورود به کارگاه

سخت‌ترین قسمت مبحث اسید و باز برای شما کجاست؟ چه کاری برای این‌که آن قسمت را متوجه بشوید، انجام داده‌اید؟ نتیجه چطور بود؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

برای نوشتن دیدگاه باید وارد شوید.

44 کامنت در نوشته «کارگاه اختلالات اسید و باز»

  1. سلام
    من به تازگی اینترن شدم.
    الان هم اتفاقا دارم اسید و باز رو میخونم. قبل تر با حل مسائل مشکل داشتم. چون الگوریتم حل مسئله رو نمی‌فهمیدم. انگار که صرفا با توجه به اینکه این مسئله چه اطلاعاتی داره باید حلش میکردم. اگر اطلاعات انیون گپ رو داشت، محاسبه اش کن؛ اگر نداشت پس نمیخواد. نمی‌فهمیدم که بر چه اساسی بعضی از مسائل که به نظر من مشابه هم بودن، اطلاعات انیون گپ رو میدادن و بعضیاش نه.
    الان فکر میکنم با ویدیو هایی که دیدم این الگوریتم حل مسئله رو فهمیدم‌ و میتونم تشخیص بدم که قدم به قدم چطور باید پیش برم.
    ولی هنوز هم درک خود مفهوم انیون گپ فارغ از مسائلش برام مشکله‌‌. اینکه این عددی که ما به عنوان انیون گپ میشناسیمش دقیقا داره چیو به ما نشون میده که ما تا ۱۰ رو براش نرمال در نظر میگیریم و بیشترش رو غیرنرمال‌.

  2. وقت به خیر
    من فیزیوپات هستم
    سخت‌ترین بخش برای من تشخیص این بوده که چه موقع با بیمار اسید و باز روبرو هستم و همچنین مطالعات من تا چه اندازه در بالین کاربردی بوده، چه پروسیجر درمانی و تشخیصی رو بهتره پیش بگیرم. برای این مسئله سعی کردم از کتاب‌های مرجع و کیس هایی که بوده کمک بگیرم

  3. سلام
    وقتتون بخیر
    برای من فهمیدن درست و کامل مکانیسم ها و فیزیوپاتولوژی و مفاهیمی که پشت فرمول ها بود یک قسمت چالش‌برانگیز در این مبحث محسوب میشه.
    حداقل در اولین مواجه خودم با این مسئله در دوران علوم پایه با خوندن چندباره و تأمل روی رفرنس های فیزیولوژی سعی می‌کردم به فهم درستی برسم هرچند در آخر به نتایج نسبتا خوبی هم می‌رسیدم اما بازهم تردید نسبت به اینکه آیا درست و کامل فهمیدم همچنان با من همراه بود.

  4. سلام؛ وقتتون بخیر
    سخت‌ترین بخش برای من تشخیص اختلالات ترکیبی بود؛ اینکه چطور بفهمم هم‌زمان دو اختلال وجود داره یا نه. برای اینکه بهتر بفهمم، الگوریتم تفسیر ABG رو به صورت مرحله‌به‌مرحله نوشتم و با کیس‌های کتاب و مثال‌های آموزشی تمرین کردم. الان با دیدن pH، PaCO₂ و HCO₃ راحت‌تر می‌تونم نوع اختلال رو تشخیص بدم، حتی اگه ترکیبی باشه.

  5. با سلام
    جدا از بحث پاتوفیزیولوژی که بنظرم توی تسلط کافی ندارم، بحث انیون گپ و جبران رو هیچ وقت درست درک و یاد نگرفتم

    برای انیون گپ که ویدیو و سرچ انجام دادم ولی خب انچنان نتیجه سرچ برام ملموس نبود

    در مورد جبران هم نتونستم مفهوم پشت فرمول‌ها رو پیدا کنم و حفظ خالی بدون مفهوم برام سخت و بی‌معنیه

  6. سلام امیرمحمد جان ؛
    و سلام به همه‌ی هم‌مدرسه‌ای ها ،
    راستش پیش از نوشتن درباره تجربه شخصی خودم ؛
    با خوندن دیدگاه بچه ها کمی دلگرم شدم .
    دلگرم از اینکه چالش و دغدغه ای که خودم مدت ها داشتم ؛ فقط مختص من نبوده و کسانی هستند و بوده‌اند که با این مبحث گلاویز شدند و حتی در تسلط و احاطه نسبی بهش بازموند‌ند.

    و اما باز، اسید و باز ؛
    اولین بار سر کلاس بیوشیمی و‌ بحث بافر ها
    و دومین بار -در دوران دانشگاه- ترم سوم و سر کلاس فیزیولوژی کلیه بود که از این مبحث” ترسانده” شدم .
    متاسفانه با استادی کلاس داشتیم که هرگز سر کلاسش احساس امنیت و احساسِ آرامش برای یادگرفتن نداشتم (میپذیرم که ممکنه نقص در یادگیری خودم بوده باشه ، اما به قدری از اسم این مبحث تصور غول آسایی برای من و دوستانم ایجاد کرد که هنوز هم حس ناکافی بودن میکنم در حل مسائل پیچیده تر اسید و باز و ترکیبش با تشخیص و درمان ِ اورژانسی بیمار دچار اسیدوز و آلکالوز)
    نکته و علت بعدی که رسیدن به عمق این مبحث برام دشوار و دیریاب بود ؛ این بود که هرگز بطور نظام‌مند و سیستماتیک و اصولی آموزش ندیدم .
    منتظرِ آموزش‌دیدن‌ایستادن ؛ یک استیصالِ نامعقول و اشتباهه و این یعنی باید خودم به دنبال ِ آموزش گرفتن میرفتم.
    اما چه زمانی ؟ چه وقتی ؟ در چه ایستگاه خلوتی برای مطالعه‌ی اضافی یا حداقل با بازدهی ؟
    دوره فیزیوپات رو به یاد میارم که تصمیم جدی داشتم با کمک هریسون پیش برم و این مبحث رو بخونم .
    اما از یادم نمیره باید طی تقریبا دو هفته‌ی فشرده کورس نفرولوژی ۱۵ جلسه و سرفصل مختلف ( که اغلب ناشایع و کم اهمیت در بالین بودند) رو مطالعه میکردیم و مبحث اسید و باز هم درست آخرین کلاسی بود که برگزار شد ! درست دو روز پیش از امتحان !
    و باز ترس و کمالگرایی باعث شد بدلیل تسلط کمتری که براش کسب کرده بودم هریسون رو حذف کنم و صرفا به روخوانی مختصر جزوه اکتفا کنم …
    نتیجه ؟
    باز هم سردرگمی و بازیِ بین فرمول هایِ بازی و اسیدی که بیشتر گیج‌ام میکرد تا آرومم …

    نمیدونم …
    شاید حالا وقتشه دوباره به” بازی” فکر کنم ‌…

  7. متاسفانه هیچوقت جزئیات پاتوفیزیولوژیش رو نخوندم و فقط تشخیص و اپروچ اولیه رو بلدم
    مخصوصا قسمت آنیون گپ و delta ratio رو هرگز درک نکردم…

  8. با سلام و خسته نباشید
    برای من مبحث اسیدوباز همیشه یک مبحث سخت بوده که باعث میشه موقع خوندن کلیه جزو آخرین فصل هایی باشه که میرم سراغش . فکر می‌کنم مشکل اصلی این مبحث مثل باقی مباحث کلیه عدم درک صحیح فیزیوپاتولوژی اسید و باز هست و اینکه صرفا یکسری فرمول ها و اعداد دائما داخل کتاب ها گفته میشه و به فیزیوپاتولوژی خیلی سطحی پرداخته میشه و شاید به همین خاطره که کلیه یکی از چالشی ترین مباحث داخلیه. همین موضوع باعث میشه که با وجود مسئله های زیادی که برای این مبحث حل میکنم بعد از یک مدت همون اطلاعاتی که راجع به فرمول ها و مسائل داشتم فراموش کنم . راه حل این مشکل هم فکر نمیکنم صرفا با خوندن فیزیولوژی به دست بیاد و باید به صورت مفهومی آموزش داده بشه.

  9. سلام و ارادت
    به نظر من شاید بخاطر اینکه همواره شرایطی را بصورت پیش فرض فقط حفظ کردیم که بتونیم یک تشخیصی بگذاریم و همیشه هم به شرایطی برخورد می‌کنیم که تفسیر را سخت میکنه و با آن پیش فرض ها جور در نمیاد، اسید و باز را تبدیل به یک مسئله سخت کرده.
    شاید فهم عمیق مسائل مربوط به اسید و باز نقطه حل این سختی باشه…

  10. با سلام و عرض خسته نباشید
    حقیقتا سخت ترین مبحث در اسیدباز برای من ، اختلالات میکس بوده که مشخص کردن اجزای اون واقعا نیاز به تسلط زیادی برای من داشته. همچنین از اونجایی که یک بخش بزرگیش مربوط به نفرو میشه و اون همه کانال ها و پمپ های توبولی و بافر ها روی کار میان خب حفظ کردنش مشکل تر هم میشه. برای حل این مشکل یادمه که تعداد زیادی مثال که توی کتاب و جزوه بود تمرین میکردم و تا حد معقولی میتونستم اجزای اون اختلال ترکیبی رو مشخص کنم. در واقع کاری که میکردم تمرین و مرور بوده و سرچ کردن و پیدا کردن علت و مکانیسم اون مواردی که متوجه نمیشدم.نتیجه هم در اون موقع تقریبا خوب بود و یادمه که میتونستم به پاسخ سوال برسم.