شاید از پررنگترین خاطرههای تحصیلی هر دانشجوی پزشکی، مراسم روپوش سفید (White Coat Ceremony) باشد. مراسمی که معمولاً قبل از ورود رسمی به بیمارستان و شروع دوران بالینی برگزار میگردد.
شاید چنان مراسم روپوش سفید جا افتاده باشد که دانستن قدمت حدود ۳۰ ساله، تعجب به همراه داشته باشد.
این مراسم به شکل رسمی برای اولین بار توسط دکتر آرنولد گلد (Arnold P. Gold) در سال ۱۹۹۳ برگزار شد. در طی آن دانشجویان نو ورود پس از یاد کردن سوگند بقراط، با دریافت روپوش سفید رسماً به عنوان عضوی از خانواده علوم پزشکی پذیرفته میشدند و مسیر طبابت خود را با انگیزه و افتخار آغاز میکردند.
اما از آن عجیبتر این است که خود روپوش سفید نیز چندان قدمت ندارد. با وجود اینکه اکنون در ذهن عمده ما روپوش سفید و درمان گره خورده است.
مثلاً در مطالعهای در سال ۱۹۹۰ بر روی مردم منطقه اسکاندیناوی، مشخص شد که روپوش سفید حتی بیشتر از استتوسکوپ به عنوان نماد پزشکان شناخته میشده است.
اما پزشکان و طبیبان همواره روپوش سفید بر تن نمیکردهاند. اتفاقاً تا اواخر قرن نوزدهم آنچه برای کسوت این قشر مرسوم بود، رنگ سیاه بود.
پس چه چیزی منجر به جایگزینی رنگ سیاه و تبدیل شدن روپوش سفید به نمادی برای پزشکان شد؟
رنگ سیاه در لباس و تنپوش همواره جلوهای از رسمی بودن و جدیّت به همراه داشته است.
طبیبان نیز تا حدود سال ۱۹۰۰ میلادی از این قضیه مستثنی نبودهاند؛ چرا که در آن دوران، ملاقات با پزشک یک اتفاق رایج و یا یک مواجههی معمولی نبود؛ به عبارتی، اگر بیماری دست به دامن طبیبی میشد، حکایت از وخامت اوضاع و احتمالاً مرگ قریبالوقوع داشت.
در واقع، پزشکی تا قرن نوزدهم، آنچنان که امروز آن را میشناسیم، نجاتدهنده نبود و جامهی تیرهی پزشک نیز از همین جهت یادآور مرگ بود.
در نقاشی توماس اِیکینز (Thomas Eakins) از دکتر Samuel Gross و همکارانش در سال ۱۸۷۵، این موضوع به خوبی نمایان است. نقاشیای که روی جلد کتاب ضروریات جراحی عمومی لاورنس نیز وجود دارد.
در همین حوالی بود که در اروپا مقالاتی در خصوص آلودگی محل جراحی و روشهایی برای ضدعفونی کردن منتشر شد.
نقش دکتر جوزف لیستر (Joseph Lister) در توسعه این ایده بسیار برجسته بود. کارهای لیستر به قدری ارزشمند است که نوشتههای جداگانهای میطلبد. فعلاً میخواهیم بگوییم کارهای او نقطهی عطفی، نه تنها در درمان، بلکه در تغییر رنگ از سیاه به سفید نیز بود.
از آنجا که رنگ سفید در طول تاریخ نشانگر پاکیزگی، خلوص و صداقت بوده است، در پزشکی نیز به همین صورت شروع به فراگیر شدن کرد.
در اثر دیگری از توماس اِیکینز به سال ۱۸۸۹ که دکتر اگنیو و همکارانش را به تصویر کشیده است، فراگیری استفاده از رنگ سفید به عنوان نماد پاکیزگی و عاری بودن از عفونت به زیبایی دیده میشود.
تضاد رنگی بین فضاهای دو اثر اِیکینز نشان میدهد که در فاصلهی ۱۴ سال، دیدگاهها راجع به نظافت به چه اندازه متحول شدهاند.
در سایهی رخدادهایی از قبیل:
- انتشار کتاب Textbook of Medicine توسط Sir William Osler در سال ۱۸۹۲،
- پژوهشهای دکتر Walter Reed بر روی نحوهی انتشار مالاریا در زمان ساخت کانال پاناما در سال ۱۹۰۰،
- انتشار گزارش جنجالی آبراهانم فلکسنر دربارهی ساختار آموزش پزشکی در سال ۱۹۱۰،
ارزش نظریهی پاکیزگی و ضدعفونی بیش از پیش تثبیت شد و نقطهی عطفی برای جریان پزشکی به ارمغان آورد.
از ابتدای قرن بیستم که جنس پزشکی نیز در حال تغییر شد و نقش علم و روش علمی پررنگتر گشت، پزشکان و پرستاران نیز با رنگ سفید لباسهایشان، مظهر پاکیزگی، صداقت، طهارت و همچنین احساس امنیت برای بیماران بودهاند – چه در برابر آلودگیهای فیزیکی و چه آلودگیهای دیگر.
در طول قرن بیستم نیز، ارتباط پزشک – بیمار به واسطهی همین نماد قویتر از قبل شد و با کشف آنتیبیوتیکها در اواخر جنگ جهانی دوم، گویی مهمترین قدم در این راستا برداشته شد.
پزشکان دیگر نمایندهی مرگ نبودند؛ بلکه نویدبخش زندگی شده بودند.
امروزه اما روپوش سفید را همهی پزشکان به تن نمیکنند. برای مثال، روانپزشکان و متخصصین اطفال به علت اضطرابی که ممکن است به بیمار منتقل شود، خود را از این قاعده مستثنی کردهاند.
پدیدهی White Coat Hypertension نیز نشان میدهد که این اضطراب میتواند نمود فیزیولوژیک پیدا کند.
پوشش پزشکان در کشورهای مختلف نیز تفاوتهایی دارد و طی مطالعاتی که در اروپا انجام شدهاند، مشخص شده که اکثر افراد در دانمارک و انگلستان انتظار ندارند پزشک خود را با روپوش سفید ملاقات کنند، درحالی که در سوئد، فنلاند و نروژ این انتظار بیشتر است.
از طرف دیگر در کشورهای مورد مطالعه، این انتظار در نسلهای جدید کمتر از نسلهای قبل بوده است.
در کشور خود ما هم شاهد تحولاتی در مورد روپوش سفید بودهایم.
حتی یک شوخی نیز وجود دارد که هر چه مرتبه بالاتر برود، احتمال پوشیدن روپوش کمتر شده و به کسی که بدون روپوش وارد بخش میشود – به شوخی که البته رگههای پررنگی از واقعیت دارد – میگویند که «اتندی/اتند-وار» آمده است.
اما، همهی حرفهای فوق بهانهای هستند برای یادآوری یک اصل؛ وگرنه که قدمت طبابت به اندازهی قدمت انسان است – هر چند که تا چند ده سال گذشته، موفقیتآمیز نبوده – و قدمت روپوش سفید فقط ثانیهای از این فیلم است.
روپوش سفید یک یادآوری باید باشد. یادآوری مسئولیت و وظیفهای که پزشک دارد. وظیفهای بسیار دشوار که دکتر آرنولد گلد به زیبایی بیانش کرده است:
A physician’s responsibility is not only to take care of patients, but also to care for patients.
Arnold P. Gold
مسئولیت یک پزشک تنها رسیدگی به وضعیت درمان بیماران نیست، بلکه مراقبت از آنها نیز هست.
وظیفهای که برای یادآوریاش میتوانیم مصراع بینظیر احمد شاملو، در شعر در آستانه را، در خاطر داشته باشیم:
انسان تجسد وظیفه است.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید
گرچه ورودی ما عملا هیچوقت فرصت تجربه جشن روپوش سفید رو پیدا نکرد ولی احتمال میدم خاطره اولین مواجهمون با روپوشمون رو هرگز فراموش نکنیم. چقدر خوب و سپاسبرانگیز که این درس، یادآوری برای اون روزِ بهخصوص شد. برای همهمون، آرزوی “انسان تجسد وظیفه است” دارم 🙂
به امید :))