پزشکی – چه در دوره‌ی عمومی، چه تخصص و چه بعد از فارغ‌التحصیلی – به عنوان یکی از پر‌ استرس‌ترین رشته‌ها شهرت دارد.

از روز نخست دانشکده پزشکی، با حجم گسترده‌ و تمام نشدنی از مطالبی که باید یاد بگیریم، مواجه می‌شویم؛ با امتحاناتی سخت و طاقت‌فرسا و در یک محیط رقابتی، آزموده می‌شویم؛ در سال‌های آخر، در قبال بیماران مسئول می‌شویم؛ و در نهایت با کشیک‌های طولانی و بی‌خوابی نیز فرسوده می‌شویم.

و حالا تمام موارد بالا را در شرایط ناپایدار و مبهم این روزهای کشورمان تصور کنید. روشن نبودن آینده‌ی شغلی و نداشتن امید، تحمل موارد فوق را سخت‌تر می‌کند.

این‌جاست که نقش شناختن استرس و مدیریت آن، پررنگ‌تر از قبل می‌شود.

استرس دقیقاً چیست؟ چه تعریفی برای استرس داشته باشیم که بتوانیم نخستین قدم‌ها را برای مدیریت آن برداریم؟

بهتر است قبلش با چند مثال پیش برویم:

به امتحان‌های ترم نخست دانشگاه رسیده است. شب قبل از اولین امتحان – آناتومی اندام – است. حس می‌‌کند به هیچ عنوان آماده نیست. تپش قلب می‌گیرد و ناآرام می‌شود. استرس پیدا می‌کند.

قبل از امتحان جامع علوم پایه شده است. به نظرش هر چه خوانده از ذهنش رفته است و اکنون دیگر فرصتی نیست که بتواند مرور بکند. نمی‌داند چه کار کند. استرس پیدا می‌کند.

دوران پاتوفیزیولوژی شده و وقتی حجم هر درس و فرصت محدود برای مطالعه و منابع نامشخص را می‌بیند، به سردرگمی می‌رسد. استرس پیدا می‌کند.

دوران کارآموزی (استاجری) شروع شده است. روز اول بیمارستان است. آن‌قدر گیج به اطراف نگاه می‌کند که همه می‌فهمند نخستین روزش است. او حتی نمی‌داند دقیقاً چه چیزی از او انتظار می‌رود و وقتی با نخستین بیمار مواجه می‌شود و اصطلاحات هنگام راند بالینی را می‌شنود، حس می‌کند که خیلی نمی‌داند و حرف‌ها برایش غریب هستند. استرس پیدا می‌کند.

شروع دوران کارورزی (اینترنی) است. اولین کشیک. نکند یک یافته شرح حال یا معاینه فیزیکی را فراموش کند؟ نکند چیزی را از قلم بیندازد؟ نکند این موضوع منجر به آسیب به یک فرد شود؟ استرس پیدا می‌کند.

احتمالاً تا الان قسمت‌هایی از خاطراتتان برای شما تداعی شد.

چه چیزی در شرایط بالا مشترک است که بتوانیم به تعریفی از استرس برسیم؟

در همه‌ی شرایط فوق، فرد قرار است کاری را انجام بدهد و برای آن کار یک حدی از عملکرد از او انتظار می‌رود:

  • عملکرد او در امتحان ترم
  • عملکرد او در امتحان علوم پایه
  • عملکرد او برای یادگیری دروس فیزیوپاتولوژی
  • عملکرد او در در بیمارستان در دوران استاجری
  • عملکرد او در کشیک‌های اینترنی

مهم نیست که فرد واقعاً آماده باشد یا نه. اشتراک تمام پنج موقعیت فوق این است که خود فرد تصور می‌کند به میزان کافی آماده نیست – فارغ از این‌که واقعاً‌ هست یا نه.

دقیقاً در همین نقطه است که استرس به وجود می‌آید.

اولین توصیف دقیق استرس، از تحقیقات هانس سلی، دانشمند مجارستانی، حدود سال‌های ۱۹۴۰ میلادی به دست آمده است (+). در مورد هانس سلی و تعریف او از استرس می‌توانید در این درس متمم بخوانید.

ما در مدرسه پزشکی، همانند متمم، با تعریف ریچارد لازاروس، یکی از بزرگ‌ترین صاحب‌نظران استرس پیش خواهیم رفت. با توجه به عمده‌ی موقعیت‌های استرس‌زایی که دانشجویان، دستیاران (رزیدنت) و پزشکان تجربه می‌کنند، این تعریف را مناسب‌تر می‌دانیم.

در ادامه دلیل آن را متوجه می‌شوید. تعریف لازاروس چند ظرافت کلیدی دارد که برای عمده‌ی موقعیت‌های استرس‌زا در پزشکی ملموس است.

لازاروس استرس را یک حس وابسته به خود فرد (subjective) و حاصل تعامل فرد با محیطش می‌داند. وقتی در این تعامل، فرد از نظر ادراکی (perception) باور داشته باشد که منابع (resource) کافی برای مقابله با آن موقعیت در اختیار ندارد، استرس به سراغش می‌آید (+).

فرد باور دارد برای کشیک دادن آماده نیست. مهم نیست که واقعاً آماده هست یا نه. اما یک موقعیت (به نام کشیک) وجود دارد که فرد فکر می‌کند برایش آمادگی کافی ندارد؛ در نتیجه استرس می‌گیرد.

ریچارد لازاروس (۲۰۰۲ – ۱۹۲۲)، روان‌شناس آمریکایی، که هشتادمین روان‌شناس قرن بیستم از لحاظ تعداد کل ارجاعات به مقالاتش شد.

از آن‌جایی که در درس «تعریف استرس چیست» در متمم به لازاروس و تعریف او از استرس به صورت کامل پرداخته شده است، پشنهاد می‌کنیم که قبل از خواندن ادامه‌ی این درس، به لینک فوق نیز سر بزنید.

استرس واکنش طبیعی انسان است. استرس ذاتاً منفی نیست. به نوعی ما را به مقابله با چالش‌ها و تهدیدهای زندگی‌مان ترغیب می‌کند و همه افراد تا حدودی آن‌ را تجربه می‌کنند.

استرس می‌تواند به شکل استرس مثبت (eustress) و استرس منفی (distress) وجود داشته باشد.

از طرفی استرس می‌تواند منشأ بیرونی یا درونی داشته باشد. یعنی هم محیطی که در آن قرار می‌گیریم و کار می‌کنیم (چه بیمارستان و چه در ابعاد بزرگ‌تر کشوری که در آن هستیم) و هم برداشتی که خود شخص بر اساس درک خود از واقعیت و تجربه‌های قبلی دارد، در واکنشی که به شرایط استرس می‌دهد متفاوت است.

یک دانشجوی پزشکی/رزیدنت در سه سطح استرس را تجربه می‌کند: شخصی، حرفه‌ای و موقعیتی. برای مدیریت استرس باید در این سه سطح تلاش کنیم تا کارایی فرد مختل نشود (+).

استرس شخصی (personal stress) در مسائل شخصی فرد به وجود می‌آید. مسائل مالی و روابط او با شریک عاطفی‌اش از این قبیل هستند.

استرس حرفه‌ای (professional stress) به شکل کلی مرتبط با حرفه‌ی پزشکی است. این استرس لزوماً منفی نیست و اگر درست مدیریت شود می‌تواند از جنس eustress باشد و مشوق او برای یادگیری بیشتر. مثلاً این‌که فرد تا حدی استرس این را داشته باشد که به اندازه‌ی کافی نمی‌داند.

استرس موقعیتی (situational stress) نیز بستگی به آن موقعیت خاص دارد. مثلاً دانشجویی که برای اولین بار می‌خواهد شرح حال بگیرد یا نخستین بار قرار است اینتوبیشن انجام بدهد، استرس موقعیتی را تجربه می‌کند. یا دستیاری که در این کشیک خاص تعداد زیادی بیمار بدحال دارد.

حداقل در برخی از موقعیت‌های رشته پزشکی، استرس اجتناب‌ناپذیر است. در این موقعیت‌ها، روشی که ما به استرس واکنش نشان می‌‌دهیم، تفاوت زیادی در نیک‌زیستی (well-being) ما ایجاد می‌کند.

به همین خاطر مدیریت استرس از مهارت‌های لازم و ضروری برای دانشجویان و دستیاران پزشکی است.

مثلاً یکی از راه‌های مقابله با این استرس‌های مضر، افزایش تاب آوری (resilience) است. اثرات مثبت تاب آوری برای کاهش استرس منفی در دستیاران رشته‌های مختلف (طب داخلی، طب کودکان و بیهوشی) مطالعه شده است (+/+).

منظور از تاب‌ آوری (resilience)، مجهز بودن به قابلیت انعطاف‌پذیری در هنگام دشواری‌هاست. به عبارت دیگر، فرد پس از مواجهه با سختی‌ها و چالش‌ها، بتواند دوباره خودش را به روند قبلی برگرداند (+). این موارد ممکن است شامل تروما، از دست دادن‌ها، استرس‌های محیطی، مسائل مالی و محیط کار باشد.

در بین دانشجویان پزشکی، تاب آوری با نیک‌زیستیِ بیشتر همراه بوده است (+). تاب آوری دانشجویان پزشکی، نقش محافظتی در برابر استرس دارد و کیفیت زندگی را در دوران بالینی بالا می‌برد (+).

به این مهارت (تاب آوری و مدیریت استرس) به شکل مستقیم در ACGME اشاره نشده است، اما باید بدانیم که این مهارت، جزئی از لیست مهارت‌های مورد انتظار در هنگام شروع دوره‌ی دستیاری است و به نظر می‌رسد که برنامه‌های آموزش دستیاری انتظار دارند که دستیار این مهارت‌ها را قبل از شروع دستیاری آموخته باشد پس انتظار می‌رود دانشجوی پزشکی در دوران پزشکی عمومی برای تقویت این مهارت وقت ویژه‌ای بگذارد.

تمرین درس

تا به حال چه موقعیت‌های استرس‌زایی را در محیط دانشگاه یا بیمارستان تجربه کرده‌اید؟ اگر برایتان مقدور بود، یکی از آن‌ها را برای ما و دوستان‌تان در این‌جا بنویسید. می‌توانید راهکار خود را نیز برای مقابله با آن بگویید؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

برای نوشتن دیدگاه باید وارد شوید.

5 کامنت در نوشته «استرس در دانشجویان پزشکی | نیاز به تاب آوری و مدیریت استرس»

  1. یکی از تجربه های استرس زا برای من امتحانات عملی مقطع علوم پایه است،با اینکه حجم آنها به مراتب کمتر از بخش تئوریست اما مواجهه با این نوع از پرسش و پاسخ و عملکرد سریع داشتن در آنها تجربه جدید و استرس زایی برای من بود راستش هنوز هم قبل از امتحان استرس اینکه در چهل وپنج ثانیه اسم آن قسمتی که پوینتر نشان میدهد را به یاد نیاورم و یا در تشخیص فلان بافت زیر میکروسکوپ در وقت معلوم اشتباه کنم، با اینکه مدتها برای آن تمرین کرده ام را دارم.

  2. برام خیلی جالب بود! تا قبل از اینکه این پست رو بخونم ، اسم دقیقی برای حسی که تجربش میکردم ، نداشتم و حالا فهمیدم من دچار استرس مزمن شدم!
    استرس من از اینه که تصور میکنم باید خیلی بیشتر از اینهایی که بلدم میدونستم ( علوم‌پایه‌ام ) ، دوران فیزیوپات و بالین استدلالم و عملکردم چگونه خواهد بود؟ چرا احساس میکنم نمی‌تونم بفهمم؟ مطالب سختن یا من خنگم؟ در اون حد توانمند هستم که بتونم وقتی وارد بالین شدم ، اطلاعات دوران علوم‌پایه رو به بالین ربط بدم یا نه؟ و …

  3. شاید تا الان بزرگترین آن علوم پایه بود که دو سه روز مانده به آزمون استرس بدی داشتم از اینکه به تمامی مطالب مسلط نیستم و مرور کافی انجام نداده ام طوری که ذهنم درگیر شده بود و خوابم بهم ریخته بود. کاری که انجام دادم این بود که به چند تا از دوستانم که آنها هم آزمون داشتند زنگ زدم و با آنها صحبت کردم و دیدن اینکه آنها هم همین حس و حال من را دارند و این استرس برای همه حتی اونی که بیشتر خونده هم هست، آرامم کرد و دوباره به روند قبلی ام برگشتم.

  4. برای من یکی از کلیدی‌ترین استرس‌هایی که در زمینه پزشکی تجربه کردم؛ استرس حجم مطالب حفظی بود، برای مدتی حتی به امکان یادگیری مطالب شک کرده بودم. اما در طول زمان متوجه شدم مشکل اصلی نه لزوما در مطلب، بلکه در روش یادگیری و‌ تمرکز بر اطلاعات حفظی پراکنده بوده‌است.
    استرس دیگر نیز، استرس ورود به بالین و مواجهه با حجم ندانسته‌ها بود. این استرس برای من کاربرد مثبت داشت؛ باوجود نگرانی، اما از داشتن آن احساس منفی و ناتوانی مفرط نداشتم، همچنین به من کمک کرد انگیزه و انرژی بیشتری برای یادگیری صرف کنم.

  5. همانطور که در متن بالا هم عنوان شد، یکی از مواردی که می‌تواند به‌شدت استرس‌زا تلقی شود، اولین تجربه اخذ شرح حال است. خصوصا زمانی که هیچکس هم برای راهنمایی گرفتن وجود نداشته باشد. این حس را اولین بار اوایل بهمن‌ماه سال جاری تجربه کردم. زمانی که بیمار خانم میانسالی بود که با شکایت درد شکم مراجعه کرده بود. از طرفی به دلیل اینکه آذری زبان بودند، امکان رسیدن به درک مشترکی از کلمات بسیار دشوار می‌نمود. تا حد ممکن به کمک همراهشان برگ شرح حال را پر کرده بودم اما هنوز کافی نبود و نظم درستی نداشت. در نهایت با خوش اقبالی تمام، اتندینگ محترم برای ویزیت به سمت تخت ایشان آمد و عملا فرصتی فراهم شده بود تا از نحوه برخورد ایشان، الگوبرداری انجام شود :))

    مثال دیگر این موضوع می‌تواند شرایط آماده سازی قبل از هر امتحان مقطع فیزیوپاتولوژی باشد. گاها این استرس موقعیتی مانع بروز عملکرد درست هم می‌شود، اما به مرور راهکار هایی برای مقابله با آن پیدا کردم. یکی از آنها می‌تواند یاری جستن از سبک های متفاوت موسیقی های بی‌کلام باشد. از قدیم‌الایام موضوع Music Therapy مورد توجه بوده است اما توانایی موسیقی در ایجاد Resilience یکی از نکاتی بود که ابتدا به صورت تجربی و بعد با کمکی جستجو، به موثر بودن آن پی بردم.