این پرسش که چرا و چگونه پزشکان «دکتر» نامیده شدند، سفری را از میان تاریخ تکامل زبان، تغییرات اجتماعی و تلاش برای به رسمیت شناختن این حرفه رقم می‌زند. سفری به اعماق یک تحول تاریخی جذاب که مسیر پرپیچ‌وخم شکل‌گیری عنوان «دکتر» را برای ما آشکار می‌سازد.

ریشه در زبان نیاهندواروپایی و انگلیسی کهن

زبان نیاهندواروپایی یا Proto-Indo-European جد مشترک خانواده زبان کشورهای اروپایی، هند، روم باستان و حتی ایران است. البته این زبان به شکل مستقیم به دست ما نرسیده؛ بلکه با بازسازی‌های زبانی از زبان‌های امروزی به دست آمده است.

به عنوان مثال، زبان‌شناسان دو به دو کلماتی را در زبان ایتالیایی و انگلیسی با هم مقایسه کردند:

piede و foot
padre و father
pesce و fish

از آن‌جایی که یک تطابق در صامت‌های اولیه (p و f) وجود داشته و به قدری مکرر ظاهر شده که به نظر نمی‌رسد تصادفی باشد، استنباط کردند که این زبان‌ها از یک زبان مادر مشترک سرچشمه می‌گیرند.

این روش که روش مقایسه‌ای (comparative method) نام دارد برای مطالعه و شناخت تکامل زبانی و یافتن اجداد مشترک زبان‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد (+).

پزشک و زالو: یک اشتراک لفظی

ماجراجویی و سفر ما نیز با ریشه‌های زبان نیاهندواروپایی (PIE) آغاز می‌گردد. در انگلیسی که یکی از نوادگان زبان نیاهندواروپایی به حساب می‌آید، قدیمی‌ترین کلمه‌ای که برای پزشکان مورد استفاده قرار می‌گرفته leech بوده است. دقیقاً هم‌نام با همان کرم قهوه‌ای رنگ از خانواده Hirudinidae که در زبان فارسی آن را با نام «زالو» می‌شناسیم.

البته این موضوع به این معنا نیست که پزشکان در آن دوران از روی زالو نام‌گذاری شده باشند یا برعکس. در اصل این دو واژه از ریشه‌های کاملاً مجزایی در زبان نیاهندواروپایی نشأت گرفته‌اند و صرفاً با یکدیگر اشتراک لفظی (Homonym) دارند.

leech به معنای زالو از ریشه نیاهندواروپایی «leig» به معنای بستن (to bind)، تکامل یافته است. احتمالاً به این دلیل که زالو ظاهری شبیه به طناب داشته.

در انگلیسی مدرن نیز بعضی کلمات که این ریشه را دارند عبارتند از ligate (بستن یک رگ یا مجرا)، religion (دین)، ligament (رباط)، liaison (ارتباط)، rely (تکیه و اعتماد کردن).

اما leech به معنای پزشک، از ریشه نیاهندواروپایی «leg-» به معنای صحبت کردن (to speak) می‌آید. می‌توان حدس زد که زمانی نمود خارجی حرفه پزشکی، شفا بخشیدن به واسطه صحبت کردن با بیمار و گفتن جملات التیام‌بخش بوده است.

البته باید توجه داشت که leech در ابتدا به همه ارائه‌دهندگان خدمات بهداشتی و درمانی اعم از پزشکان، جراحان، داروسازان، ماماها و آرایشگران اطلاق می‌شد. همزمان با دورانی که قرون وسطی جای خود را به رنسانس می‌داد، این حرفه‌ها نیز کم‌کم از یکدیگر جدا شدند.

دوران گذار از «زالو» به «دکتر» و «پزشک»

خواندن پزشکان با نام leech از حدود قرن دوازدهم میلادی تا قرن چهاردهم به مرور کم‌رنگ شد. این تغییر، زمانی اتفاق افتاد که کلمات لاتین و فرانسوی با انگلیسی مخلوط شدند.

زمانی که لاتین و فرانسوی وارد زبان انگلیسی شدند، اصطلاح leech به تدریج جای خود را به دکتر (doctor) و پزشک (physician) داد.

در دورانی که دانشگاه و کلیسا یکی بودند و تنها نهاد آموزشی و فرهنگی جامعه به‌شمار می‌آمدند، عنوان «doctor» در کلیساها شکل گرفت و به فردی تحصیل‌کرده که اجازه تدریس در رشته‌های مختلف را داشت، اشاره می‌کرد. این معنی از ریشه لاتین docere به معنای درس دادن (to teach) نشأت می‌گیرد.

این همان معنایی است که نخستین فصل از کتاب اصول طب داخلی هاریسون (فصل The Practice of Medicine) در آخرین قسمت خود به آن اشاره کرده است و می‌گوید که پزشکان باید برای دانشجویان پزشکی و دیگر محصلان این علم، معلم باشند و اطلاعاتش را با آن‌ها به اشتراک بگذارد.

فرهنگ لغت ساموئل جانسون (Samuel Johnson)، کتابی که در سال ۱۷۵۵ میلادی گردآوری شد، به عنوان اولین فرهنگ لغت یا دیکشنری زبان انگلیسی شناخته می‌شود. در این کتاب نیز معانی زیر برای واژه doctor ارائه شده است:

۱. کسی که بالاترین درجه را در دانشکده‌های الهیات، حقوق یا فیزیک گرفته است. در اصل به معنای فردی است که آن‌قدر در علم خود مسلط است که واجد شرایط تدریس آن باشد.

۲. فردی که ماهر در هر حرفه‌ای باشد.

۳. پزشک؛ کسی که درمان بیماری‌ها را بر عهده می‌گیرد.

در این دیکشنری برای کاربرد واژه doctor در معنای پزشک، دو نمونه از دو اثر شکسپیر یعنی «مکبث» و «سیمبلین» نیز ارائه شده است:

By med’cine life may be prolong’d, yet death
Will seize the doctor  too.
Shakespeare’s Cymbeline

How does your patient, doctor?
—— Not so sick, my lord,
As she is troubl’d with thick coming fancies.
Shakesp. Macb.

۴. هر انسانی که توانا یا دانشمند باشد.

پرتره‌‌ای از ساموئل جانسون توسط جان اوپیه (+).
دیکشنری ساموئل جانسون – معانی واژه Doctor (+)

«physician» نیز که معادل فارسی آن همان عنوان «پزشک» است، از یک کلمه قدیمی فرانسوی یعنی «fisicieen» به معنای «کسی که به هنر التیام‌بخشی مشغول است» وام گرفته شده است.

چه زمانی «دکتر» و «پزشک» مترادف شدند؟

همگرایی دو اصطلاح دکتر (doctor) و پزشک (physician) ریشه در «دوره الیزابت» (Elizabeth era) دارد. دوره فرمانروایی ملکه الیزابت اول در انگلستان که از سال ۱۵۸۸ تا ۱۶۰۳ میلادی را در بر می‌گیرد.

همانطور که در دیکشنری جانسون نیز ذکر شده، آثار شکسپیر نمونه‌ای از این ادغام و همگرایی را به ما نشان می‌دهد؛ جایی که این دو اصطلاح مترادف یکدیگر شدند و به افراد مشغول به حرفه درمان اشاره داشتند.

البته در آن دوره، کیفیت و کمّیت تحصیلات مرتبط با عنوان «پزشک» و «دکتر» هنوز به صراحت تعریف نشده بود و با این اوصاف، واژه «دکتر»، جایگاه خود را به عنوان اصطلاحی که نشان‌دهنده یک پزشک است – بدون توجه به مسیر آموزشی‌ای که طی شده است – در زبان انگلیسی محکم کرده بود.

قرن ۱۹ و شکل‌گیری حرفه پزشکی و مقررات آن

قرن نوزدهم به عنوان یک دوره تحول در تبدیل شدن پزشکی به یک حرفه به حساب می‌آید.

افرادی از مشاغل مختلف در حیطه بهداشت و درمان شروع به استفاده از عنوان «دکتر» کردند. همین موضوع منجر به وضع قوانینی در این باره که «چه کسی را می‌توان رسماً دکتر نامید؟» شد.

از همان سال‌ها سازمان‌های نظارت‌کننده نیز وظیفه کسب اطمینان از صلاحیت دکترها را عهده‌دار شدند و این موضوع پزشکان را از سایر کارکنان حوزه سلامت متمایز کرد.

بحث از این که چه کسی را می‌توان «دکتر» نامید، با شکل‌گیری رشته‌ها و زیرشاخه‌های مختلف در دانشگاه‌های علوم پزشکی، امروزه نیز در جریان است و هنوز قوانینی در این مورد که چه کسی می‌تواند از این عنوان استفاده کند وضع می‌شود.

از زالوهای شفابخش تا دکترهای امروزی، این نام سرگذشتی جالب توجه را طی کرده است و به نظر می‌رسد «دکتر» صرفاً یک عنوان نبوده است. این کلمه برای ما حکایت می‌کند که چگونه حرفه پزشکی جایگاه خود را در طول تاریخ پیدا کرده است.

پادکست Bedside Rounds در قسمت ۶۱ خود به ریشه چهار کلمه پرداخته که یکی از آن‌ها دکتر است. اگر دوست داشتید، می‌توانید به آن نیز گوش بدهید.

آیا شما به عنوان یک دانشجوی پزشکی یا پزشک، در اکانت شبکه‌های اجتماعی یا در هنگام معرفی خود، با عنوان دکتر فلانی خود را معرفی می‌کنید یا بدون این عنوان؟ در بیمارستان و خارج از بیمارستان متفاوت است؟ در هنگام معرفی به بیمار چطور؟ مثلاً می‌گویید دکتر فلانی هستم، پزشک شما؟ یا صرفاً نام خود را بدون عنوان دکتر می‌گویید؟

این سؤال مقدمه‌ای برای بحث بعدی است که آیا پزشکان بهتر است این کار را انجام بدهند یا خیر؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

برای نوشتن دیدگاه باید وارد شوید.

3 کامنت در نوشته «از زالو تا دکتر | ریشه کلمه دکتر و پزشک»

  1. سلام به همه دوستانِ مدرسه پزشکی؛
    قبل هرچیز ممنون بابت روایت دقیق و کامل از سرگذشت و اتیمولوژی واژه پزشک و دکتر در گذر زمان؛
    در جواب تمرین این درس؛ به نظرم تا جای امکان بهتره از این القاب در محیط غیر آکادمیک و درمانی استفاده نکنیم؛
    البته که خودم به شخصه گاهی اوقات دوست دارم این طور شناخته بشم اما هر چقدر جلوتر میرم و به بالین نزدیک تر میشم؛ حرمت و ارزش مقام پزشک برام بالاتر میره تا هر جایی خرجش نکنم و معرفی خودم به عنوان پزشک رو محدود به سمیولوژی و معرفیِ اولِ شرح حال گیری کنم .

  2. جدا از اینکه معرفی کردن خود با شاخص دکتر نیازمند این هست که طبق معیارها و قوانین وضع شده عمل کنیم، مسئله مهمی که باید بهش توجه بشه این هست که بار معنایی این عناوین نزد مردم چگونه هست و بعد از شنیدنش چه پیش قضاوتی در ذهن اونها شکل میگیره.
    حداقل درباره جامعه ایران این اطمینان وجود داره که وقتی کسی خودش رو به عنوان دکتر معرفی میکنه ممکنه چند دسته تصوری که دور از واقعیت هستن در ذهن مخاطبین شکل بگیره
    من جمله اینکه انتظارات (در زمینه های دیگری به جز طب) از فرد بالا بره و باعث سرخوردگی بشه.
    دید منفی نهادینه شده نسبت به پزشکان در جامعه ای با وضعیت اقتصادی بدتر شونده هم میتونه به عنوان مانع دربرابر اظهار نظر یا فعالیت فرد، در دسته دیگر تصورات جای بگیره.

    در نهایت به نظر شخصی من، این عناوین بهتره جایی استفاده بشه که نیاز به کمک یا اظهار نظر در حیطه پزشکی وجود داشته باشه.

    + به علاوه احساس میکنم بار معنایی دو واژه پزشک و دکتر در زبان محاوره فارسی تفاوت داره(گرچه ایده ای درباره کم و کیفش ندارم).

  3. همیشه در مورد ریشه‌ی کلمه‌ها کنجکاو بودم و از خوندن این سبک از مطالب خیلی لذت می‌برم؛ ممنون بابت انتشار.
    در مورد به کار بردن یا نبردن عنوان «دکتر» هم باید بگم همیشه برام چالش بوده. گاهی استفاده می‌کنم ولی حس متناقضی دارم؛ انگار وقتی استفاده نمی‌کنم خیالم راحت‌تره.